نشست هفتم با عنوان «تهران خانه افغانستانیها هم هست» به موضوع حذف تدریجی مهاجران از حقوق شهری اختصاص یافت تا به این بهانه به مسئله حقوق اتباع افغانستانی ساکن در شهرهای ایران پرداخته شود. در این راستا در نشست هفتم از سلسله نشستهای مدنی حق بر شهر آنیتا صدیقی کنشگر اجتماعی و فعال حقوق افغانستانیها، به ارائه سخنرانی پرداخت. و پس از آن موضوع حذف تدرجی مهاجران از حقوق شهری در میزگردی با حضور آنیتا صدیقی، محمد لطفی حقوقدان و فعال اجتماعی، حمیدرضا بوالی روزنامه نگار با حاضران به بحث گذاشته شد.
مجمع حق بر شهر باهمستان با همکاری «موسسه رحمان» در ادامه سلسله نشستهای مدنی حق بر شهر، چهارشنبه ۴ شهریور ماه ۱۳۹۴ نشست هفتم را تحت عنوان «تهران خانه افغانستانیها هم هست» برگزار کرد. هدف از برگزاری نشستهای مدنی حق بر شهر، بحث نظری پیرامون مفاهیم مرتبط با «حق بر شهر» در پیوند با مسائل روزمره و موضوعات روز شهری در ایران و ایجاد فضای گفتگو بین مردم و نظریهپردازان، متخصصان، مدیران، کنشگران شهری، نمایندگان و روزنامهنگاران است. در نشستهای پیشین از این مجموعه به موضوعاتی از قبیل «زیرگذر چهارراه ولیعصر»، «پدیده دست فروشی در شهر»، «خشونت ساختاری علیه زنان»، «مسئله پل عابر» و «انتخاب مستقیم شهردار» پرداخته شد و در قالب سخنرانی و میزگرد به تبیین مفهوم حق بر شهر و بحث پیرامون جایگاه آن در اجرای سیاستها و پروژههای شهری پرداخته شد. این نشستها در راستای اهداف و ساختار خود، زمینهای را فراهم آورد تا نظریهپردازان، متخصصان و روزنامهنگاران از یک سو و سیاستگذاران و تصمیمگیران شهری از سوی دیگر، از زوایای مختلف و در برابر حضور فعال و پرسشگر مخاطبان به بحث پیرامون حقوق ساکنان نسبت به شهر بپردازند. در ادامه این نشستها و براساس اهمیت موضوع حقوق مهاجران، نشست هفتم با عنوان «تهران خانه افغانستانیها هم هست» به موضوع حذف تدریجی مهاجران از حقوق شهری اختصاص یافت تا به این بهانه به مسئله حقوق اتباع افغانستانی ساکن در شهرهای ایران پرداخته شود. در این راستا در نشست هفتم از سلسله نشستهای مدنی حق بر شهر آنیتا صدیقی کنشگر اجتماعی و فعال حقوق افغانستانیها، به ارائه سخنرانی پرداخت. و پس از آن موضوع حذف تدرجی مهاجران از حقوق شهری در میزگردی با حضور آنیتا صدیقی، محمد لطفی حقوقدان و فعال اجتماعی، حمیدرضا بوالی روزنامه نگار با حاضران به بحث گذاشته شد. باهمستان سازمانی است مردم نهاد، جهت حمایت و توانمندسازی گروههای آسیبپذیر در فرایندهای توسعه شهری. بر این اساس دکتر علی طیبی که که اجرای پنل نشست را بر عهده داشت مهاجران را از ابتدای شکلگیری باهمستان جزو گروههای هدف معرفی کرد و افزود: علتی که برگزاری این نشست و پرداختن به این موضوع را در این بازه زمانی تشدید کرد این بود که روندی در حال شکلگیریست که شهرداری از یک نهاد خدماتی در حال تبدیل شدن به یک نهاد حکومتیست و بسیاری از وظایف نهادهای ملی را هم در اختیار میگیرد. در این تبدیل شدن یک نهاد خدماتی به یک نهاد حکومتی ما این احساس خطر را کردیم که شهرداری ممکن است به مثابه یک نهاد حکومتی فقط با شهروندها سر و کار داشته باشد نه با ساکنین شهر. آنچه که باعث شد ما احساس خطر کنیم مشاهده مشروط کردن ارائه خدمات شهری بود. برای مثال مبنا قرار دادن کد ملی برای ارائه برخی از خدمات از سوی شهرداری است که در نتیجه آن تمام کسانیکه کد ملی ندارند از آن خدمات بیبهره میشوند. مسئله دیگر عوارض شهرداری بود. جدیداً شهرداری برای ارائه خدمات شهری از اتباع خارجی عوارض طلب میکند. وی افزود: ما در فعالیتهای مختلف باهمستان مد نظرمان بود که حتماً به موضوع مهاجران بپردازیم و برگزاری این نشست هم باعث شد که با تمرکز بیشتری با این مسئله روبرو شویم.
به این ترتیب نشست هفتم باهمستان با سخنرانی آنیتا صدیقی کنشگر اجتماعی و فعال حقوق افغانستانیها ادامه پیدا کرد. خانم صدیقی در شروع سخنان خود ضمن ابراز خرسندی از حضور در نشست باهمستان در عین حال خوشحالی خود را از ادامه تکرار مکرراتی ابراز کرد که شاید ادامه آن باعث محقق شدن نتایج دلخواه شود. نتایجی که بتواند در شرایط موجود مهاجران و افغانستانیها تغییراتی حاصل کند. او همچنین از عدم حضور نماینده وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و نماینده مرکز اتباع وزارت کشور که از دیگر مدعوین نشست هفتم باهمستان بودند، ابراز ناخرسندی کرد و این عدم حضور را نشانه ایی از عدم تمایل آنها برای شنیدن مسائل مهاجرین دانست. آنیتا صدیقی از نگاه غالبی که در جامعه نسبت به مهاجران افغانستانی وجود دارد و سیاستهای غلطی که حاصل آن به حاشیه رانده شدن مهاجرین افغانستانیست صحبت کرد. به گفته صدیقی ما سه نسل مهاجر در ایران داریم که نسل اول و دوم به نوعی با مهاجرت خو گرفته بود چون آگاه بود که بنابر شرایطی مهاجر است و بر این اساس محدودیتها و شرایط تحمیل شده را پذیرفته بود چرا که پیشزمینهای از جنگ و نابسامانی و ناامنی را داشت. اما نسل سوم نسلی است که در ایران به دنیا میآید. با فرهنگ این کشور رشد میکند. کنار بچههای ایرانی تحصیل میکند و در واقع خودش را جدای از این جغرافیا جدای از این فرهنگ نمیبیند. چراکه هیچ تجربهای از آنچه که نسل اول آن را به همراه دارد، از جنگ، از نابسامانی از سرزمین اجدادی و … ندارد. در نتیجه خودش را ذیحق میداند برای دسترسی به امکانات و خدمات شهری، تحصیلی، درمان. و لازم به تاکید است که این دلیلی برای ذیحق نبودن نسل اول دوم نیست بلکه صرفاً تطبیق خودشان به ناچار با شرایط موجود است. در نتیجه تعارضی است بین نسل سوم و جامعهای که پذیرای آنهاست و در واقع نسل سوم دچار یک تعارض هویتی میشود. در عین حال که تمایل دارد عضوی از این جامعه باشد اما رانده و پس زده میشود چه از طرف سیاستهای کلان و چه از طرف نگاه جامعه. بارها و بارها با کلمه افغانی، با کلمه بیگانه مواجه میشود که این خودش تعارض در زندگی روزمره و زندگی آیندهاش به وجود میآورد. همانطور که دانشآموز افغانستانی در مدرسه میگوید اهل سیستان یا تربت جام است یعنی مناطق محرومی از ایران را به افغانستانی بودن ترجیح میدهد. چون هیچ ارتباطی با جغرافیای افغانستان ندارد و با شنیدهها و تصاویر هم نمیتواند ارتباط برقرار کند. چون تجربهی زیستهای آنجا ندارد و برعکس تجربهی زیستهای که در ایران دارد اجازه نمیدهد خودش را افغانستانی بداند و در نتیجه هیچ چشماندازی نمیبیند. چشماندازی که جایگاهش را در این کشور تعریف کند. چون مقاومتی که در جامعه وجود دارد سیستم حاکم و نگاه جامعه متاسفانه پذیرای نسل سوم نیست در نتیجه ما شاهد مهاجرتهایی از درون یک مهاجرت هستیم. ما شاهد آنیم که این نسل وقتی به مرحله از رشد و آگاهی رسید به دلیل عدم پذیرش محدودیتها تصمیم به مهاجرت دوباره میگیرد اما نه به سمت افغانستان بلکه به سمت اروپا. با ادامه این روند ما به سمت یک کاست اجتماعی میرویم. ما در ایران شرایط حاد و دشوار زیادی داریم که عموم جامعه با آن دست به گریبان است اما وقتی بر این شرایط موجود مشکلات مهاجر بودن هم اضافه شود به مرحله حادی از دشواری میرسد.
با تشکیل پنل در ادامه نشست آقای بوالی سیاست حکومت، دولت و شهرداری را با رویکرد «بقاگرایانه» توصیف میکند و توضیح میدهد که این رویکرد یعنی تقدیس زندگی. زندگی مقدس است و نباید تهدید شود. و همچنین در اداره جامعه منافع عینی جامعه در نظر گرفته میشود. وی در ادامه توضیح میدهد که ابزار اصلی سیاست «هراس» است. به طوری که «شهرنشینها از روستاییان/ ایرانیها از افغانستانیها و حتی از دولت هراس دارند. و این ایدئولوژی در شهر به وجود آمد». بوالی در ادامه توضیح داد که مهاجر افغانستانی برای ما ایرانیها تبدیل به دیگری شد که دیگری نبود و از خصوصیات آن عاری بود. ایرانیها به افغانستانیها گفتند که یا به کشور من عشق بورز و یا از آن بیرون برو و این دیگری بعد از مدتی به مانع بزرگ امیال ایرانیها تبدیل شد. محمد لطفی حقوقدان و فعال اجتماعی در ادامه بحث پنل توضیح داد که برای رسیدن به پاسخی روشن دربارهی چگونگی پدیدار شدن تغییر در نگرش سیاستمداران نسبت به مسئلهی مهاجرین، میبایست به ساختار رجوع کرد. وی بیان کرد که عموماً دربارهی علت مهاجرت صحبتی نمیشود. همچنین در ارتباط با نتایج مهاجرت هم بررسیهای لازم شکل نگرفته است. چرا که مهاجر خود بخشی از اقتصاد جامعه میزبان را میسازد و از آن میتوان به نیروی کار ارزان، قاچاق کالا، اعضای بدن و قاچاق سکس اشاره کرد. اگر ضرورتهای اقتصادی-اجتماعی در سطح جهانی و در سطح ملی را ببینیم میفهمیم که مسئولان «مجبور» به چنین رفتاری هستند. و این «اجبار» با ناچار بودن متفاوت است. وی در ادامه اشاره کرد که ما ظرفیتهای سازماندهی کمی در این رابطه داریم و در دوران کنونی وجود پارادوکس بین مشارکت و ممانعت – که تولید کنندهی جسد اجتماعیست- التزام دارد. حمیدرضا بوالی پس از اظهار نظرهای متفاوت دربارهی وضعیت مهاجران از طرف حضار، اشاره کرد که این نشست نشان میدهد که رابطهی بین ایرانیها و افغانستانیها «غیرطبیعی» شده و قبل از مسائلی همچون بهداشت و تحصیل میباید روی این “مقدمهی بسیار مهم تمرکز کرد”. وی در پاسخ به سؤال علی طیبی مبنی بر اینکه آیا تفاوت ساختاری بین مهاجران افغانستانی و مهاجران غیرافغانستانی وجود دارد یا خیر، تشریح کرد که این مسئله معیار خوبی است برای سنجش قوانین که آیا نژاد پرستانه شده یا نه. در برخی موارد قوانین بر ضد و در بعضی موارد قوانین به نفع مهاجران افغانستانی نسبت به سایر اتباع خارجی تغییر کرده و با توجه به این مسئله نمیتوان بر امر نژادپرستانه شدن قوانین دلالت ورزید. آنیتا صدیقی نیز در پاسخ به این سؤال که این «دیگری» از کجا آمده توضیح داد که مهاجران افغانستانی همچون سایر گروههای غیر مهاجر در محیطهایی آسیبزا زندگی و رشد کردهاند که هم مهاجران و هم ایرانیها تحت تأثیر این محیطهای آسیبزا قرار داشتهاند. این دیگری از آنجایی بزرگ میشود که نسل اول و دوم خود را به عنوان مهاجر میپذیرد. اما نسل سوم خود را مهاجر نمیداند. و این «دیگری» نقش ایفا میکند. و نمیتواند نادیده گرفته شدن را تاب آورد. همچنین وی تاکید کرد که تبعیضی بین اتباع مهاجر نبوده بلکه این تبعیض بین مهاجر و مهاجر وجود دارد. مهاجری که کارت اقامت دارد با مهاجری که هویتی رسمی ندارد در تفاوت قرار میگیرد. وجود تبعیض علیه هر مهاجری درست نیست و عدالت زمانی حاکم میشود که مهاجر و غیر مهاجر از یک سطح از حقوق اجتماعی برخوردار باشند.